رجال عصر پهلوی (7) سپهبد ناصر مقدم

نويسنده: مظفر شاهدي




پيشينه:

سپهبد ناصر مقدم آخرين رئيس ساواك (خرداد 1357 ـ بهمن 1357) فرزند يعقوب در سوم تير 1300 درتهران متولد شد. نام خانوادگي وي در آغاز «مقدم چهارگريل‌اصل» بود كه پس از مدتي به مقدم‌راد و نهايتاً به مقدم تغيير پيدا كرد. همچنان كه از نوشته‌هاي خود او برمي‌آيد تا سن ده سالگي تحت تكفل پدر زندگي مي‌كرده و از آن پس دايي‌اش حسين مقدم عهده‌دار وظيفه نگهداري او شد و چنانكه خود او ذكر كرده است گويا تا سال 1334 هم هنوز در منزل دايي‌اش زندگي مي‌كرد و از آن پس به منزل شخصي‌اش در زرگنده نقل مكان پيدا كرد.
مقدم تحصيلات ابتدايي و مقدماتي خود را از سال 1307 به ترتيب در دبستان‌هاي كماليه و علامه سپري كرد و در سال 1313 وارد دبيرستان نظام در تهران شده و به سال 1319 از اين دبيرستان فارغ‌التحصيل شده و ديپلم گرفت. ناصر طي سال‌هاي 1319 ـ 1321 در دانشكده‌ي افسري تحصيل كرد و با درجه ستوان دومي فارغ‌التحصيل گرديد. وي چند سال بعد از دانشكده حقوق دانشگاه تهران نيز ليسانس قضايي و حقوق گرفت. او كه تمام دوران تحصيل و آموزش‌هاي نظامي و اطلاعاتي و امنيتي‌اش را در ايران سپري كرد با زبان فرانسه و انگليسي آشنايي يافت.
ناصر مقدم در 12 شهريور 1329 با فرانك سليماني ازدواج كرد و از او داراي سه فرزند شد. اولين فرزند او خسرو و در سال 1332 متولد شده بود و دو فرزند ديگرش نادر و نامور به ترتيب طي سالهاي 1334 و 1337 متولد شدند. چنانكه از جدول وضعيت خدمتي وي بر مي‌آيد او از فروردين 1321 كه در دانشكده افسري با درجه ستوان دومي فارغ‌التحصيل شد تا اول شهريور1343 در مناصب و موقعيت‌هاي مختلف و در واحدهاي زير خدمت مي‌كرد: لشكر 2 مركز، اداره بازرسي ارتش، اداره موتوري ارتش، دانشكده افسري، لشكر 10 خراسان، لشكر گارد شاهنشاهي، ستاد ارتش، لشكر 5 لرستان، وزارت دفاع، دادستاني ارتش، دانشگاه نظامي، اداره دادرسي ارتش، دانشگاه جنگ، كارگزيني ارتش، گارد شاهنشاهي و آجوداني نيروهاي مسلح.

هنگامي كه ارتشبد حسين فردوست در سال 1338 ش. دفتر ويژه اطلاعات را تأسيس كرد و در رأس آن قرار گرفت ناصر مقدم را نيز كه تا آن زمان رئيس شعبه بازرسي اداره دادرسي ارتش بود، به آن دفتر منتقل كرد و چند سال پس از انتصاب فردوست به قائم‌مقامي كل ساواك، در شامگاه روز 15 خرداد 1342، شاه كه از عملكرد ساواك در برخورد با مخالفان ناراضي بود، به پيشنهاد فردوست سرتيپ مصطفي امجدي را از مدير كلي اداره كل سوم ساواك (اداره امنيت داخلي) بركنار كرده و ناصر مقدم را جايگزين او كرد. ناصر مقدم قريب ده سال در رأس مديريت اداره كل سوم ساواك باقي ماند و چنانكه از خاطرات فردوست بر مي‌آيد در اين دوران طولاني كه مقارن با قائم‌مقامي او بر ساواك بود، مقدم براي تجديد ساختار اداره كل سوم و كارآمد كردن آن تلاش بسياري انجام داد. بدين ترتيب بخشي اعظمي از فعاليت‌هاي ساواك بر ضد مخالفان سياسي حكومت در طي دهه 1340 را بايد از ابتكارات و كارنامه ناصر مقدم مدير كل اداره كل سوم اين سازمان ارزيابي كنيم. از جمله مهمترين تشكيلاتي كه دردوران مدير كلي مقدم بر اداره كل سوم ساواك به ابتكار همين اداره و با مشاركت شهرباني و ژاندارمري تأسيس شد كميته مشترك ضد خرابكاري بود.
عملكرد مقدم در رأس اداره كل سوم ساواك كه از حمايت‌هاي بي‌دريغ حسين فردوست نيز برخوردار بود، تا حدود زيادي موجبات رضايت خاطر شخص شاه را فراهم مي‌آورد. و اسناد و مدارك موجود نشان مي‌دهد كه او طي دوران طولاني نظامي‌اش و به ويژه در دوران حضورش در رأس اداره كل سوم ساواك و پس از آن موفق به دريافت دهها نشان افتخار شد و شخص نصيري رئيس وقت ساواك نيز بارها از خدمات و عملكرد موفق مقدم در رياست اداره كل سوم ساواك تشكر و قدرداني كرد. براساس اسناد موجود ناصر مقدم هنگامي كه در 17 خرداد 1342 رسماً به مديريت اداره كل سوم ساواك رسيد، درجه سرهنگي داشت و از اول آبان 1345 به درجه سرتيپي و از اول آبان 1349 به درجه سرلشگري رسيد. اسناد موجود نشان مي‌دهد كه سرلشگر ناصر مقدم در سوم آبان 1350 به سمت آجوداني شخص شاه منصوب گرديد و در همان حال كماكان بر اداره كل سوم ساواك مديريت مي‌كرد.
در 23 فروردين 1352 ارتشبد نصيري رئيس وقت ساواك طي اعلاميه‌اي به سرلشكر مقدم اطلاع داد كه سمت او از مديريت اداره كل سوم ساواك به قائم‌مقامي كل اين سازمان تغيير پيدا كرده است. اما اين سمت اخير چند روزي بيش دوام نكرد و در 30 فروردين 1352 اعلام شد كه به خدمات سرلشكر ناصر مقدم در ساواك پايان داده شد و او ضمن حفظ مقام آجوداني شاه به رياست اداره كل دوم اطلاعات و ضد اطلاعات ارتش منصوب شد. جانشيني مقدم در پست قائم‌مقامي كل ساواك كه مدتها قبل با كناره‌گيري فردوست خالي مانده بود به سرلشكر علي معتضد سپرده شد كه اين سمت را تا سقوط نهايي رژيم پهلوي حفظ كرد. آگاهان به امور در آن روزگار ناصر مقدم را افسري كاردان، باهوش، داراي اطلاعات وسيع در زمينه مسائل امنيتي و جاسوسي ارزيابي مي‌كنند. از جمله اقدامات ساواك در دوره مديريت مقدم بر اداره كل سوم ترور تيمور بختيار در عراق بود. برخي منابع همچنين ناصر مقدم را مبتكر تشكيل و راه‌اندازي خانه‌هاي امن ساواك در اقصي نقاط تهران و برخي ديگر از شهرهاي بزرگ كشور دانسته‌اند. در طول دوران طولاني مديريت مقدم بر اداره كل سوم ساواك مخالفت‌هاي چريكي و مسلحانه با رژيم پهلوي گسترش پيدا كرد و در واپسين سال‌هاي حضور او در رأس اداره كل سوم ساواك به اوج خود رسيد و در همان حال ساواك به ويژه از اواخر دهه 1340 به عنوان سازماني تبهكار و شكنجه‌گر در محافل سياسي، اجتماعي و رسانه‌اي داخلي و خارجي مشهور شد و در دستگيري، بازجويي، شكنجه، قتل و ترور و از ميان برداشتن مخالفان سياسي حكومت از اقشار و گروههاي مختلف به روش‌هاي نوين و به اصطلاح كارآمدتري كه مهمترين مشخصه آن خشونت‌ورزي بيشتر و افسار گسيخته‌تر، بود روي آورد. در اين ميان البته بخت با او يار شد كه جانشين او در رأس مديريت اداره كل سوم ساواك فرد بي‌رحم و قسي‌‌القلبي نظير پرويز ثابتي بود كه با هدايت ساواك به سوي روش‌هاي بس خشن و غير انساني‌تر در برخورد با مخالفان حكومت موجب كم‌رنگتر كردن عملكرد مقدم در رأس اداره كل سوم ساواك (طي سالهاي 1342 ـ 1352 ش) شد.

رياست ساواك و پايان عمر سپهبد ناصر مقدم

ناصر مقدم هنگامي كه در 17 خرداد 1357 رسماً حكم رياست ساواك را دريافت كرد درجه سپهبدي داشت و در آستانه 57 سالگي بود. منابع موجود نشان مي دهد كه مقدم در واپسين ماههاي رياست نصيري بر ساواك بر دامنه مخالفت‌هاي پيدا و پنهان خود با روش خلاف قاعده او در رياست بر اين سازمان افزوده بود و نصيري را متهم مي‌كرد كه با در پيش گرفتن مشي سركوبگرانه و غير منطقي از درجه كارآمدي ساواك در برخورد موفق با مخالفان حكومت به شدت كاسته است. مقدم از اين هم فراتر رفته و حتي در گفت و گوي خصوصي‌اش با يكي از عوامل ساواك تصريح كرده بود كه نصيري به خاطر سوء مديريتش در رأس ساواك بايد به جوخه اعدام سپرده شود. آنچه بود باتوجه به مجموعه شرايط موجود و توصيه‌هايي كه از سوي محافل مختلف داخلي و خارجي به شاه مي‌شد و ابراز علاقه‌اي كه ناصر مقدم براي رياست بر ساواك از خود نشان مي‌داد،شاه درنيمه خرداد 1357 او را در رأس ساواك جايگزين نصيري بدنام و منفور كرد؛ با اين اميد كه او بتواند آب رفته را به جوي باز گردانده براي مهار ناآرامي‌هاي فزاينده‌اي كه اقصي نقاط كشور را در خود فرو برده بود، چاره‌اي بيانديشد. اما مقدم برغم تمام اقدامات و سياست‌هائي كه به كار برد، نتوانست هيچگونه تغييري در روند حوادثي كه آشكارا و به سرعت سقوط نهايي رژيم پهلوي را نشانه رفته بود ايجاد كند. او حتي پس از انقلاب بالاخص از سوي محافل نزديك و علاقمند به رژيم پهلوي و مدافعان سلطنت متهم شد كه به شاه و حكومت او خيانت ورزيده و با انقلابيون براي به سقوط كشانيدن رژيم پهلوي همكاري نموده است. با اين احوال شواهدي وجود ندارد كه اين ادعاي طرفداران رژيم پهلوي و شاه را مورد تأييد قرار دهد. در واپسين روزهاي عمر رژيم پهلوي مقدم برغم تمام تلاش‌هايي كه براي جلوگيري از سقوط نهايي رژيم پهلوي انجام مي‌داد، به خاطر ارتباط او و تماس‌هاي نزديكي كه با بازرگان و برخي از انقلابيون برقرار كرده بود احتمالاً تصور نمي‌كرد پس از پيروزي انقلاب اسلامي فرجام بدي در انتظار او بوده باشد. ناصر مقدم در تمام دوران رياستش بر ساواك ارتباط بسيار نزديكي با شخص شاه داشت و هرچه از نيمه سال 1357 زمان بيشتري سپري مي‌شد تماس‌ها، مذاكرات و رايزني‌هاي او با شاه افزايش چشمگيرتري پيدا مي‌كرد. وي در واپسين ماههاي عمر رژيم هنوز برخود فرض مي‌ديد كه به مناسبت سالروز تولد شاه و فرح طي مراسلاتي به آنان تبريك عرض كرده و با آرزوي سلامت و بهروزي براي آنان، اميدوار باشد كه خاندان پهلوي سالياني طولاني بر كشور حكمراني نمايند و او و سازمان تحت مديريتش (ساواك) از هيچ تلاشي در دفاع از رژيم پهلوي فروگذار نكند. با اين احوال منابع موجود نشان نمي‌دهد كه مقدم تا واپسين دوران عمر به فساد مالي و اقتصادي،‌اداري و نظاير آن اشتغال داشته است. هر چند فردوست در بخش‌هايي از خاطرات خود به گرايشات مقدم به زندگي تجملاتي اشاراتي دارد، اما در ديگر منابع موجود به ندرت مطالبي پيرامون اشتهار مقدم به فساد مالي، اداري، اخلاقي و نظاير آن وجود دارد.
منابع موجود نشان مي‌دهد كه مقدم در انتصاب شريف‌امامي به پست نخست‌وزيري نقش قابل توجهي داشت و ساواك تحت امر او هم در واقعه كشتار 17 شهريور و حوادث پس از آن از هيچ تلاشي فروگذار نكردند. در تمام ماههاي پاياني عمر رژيم پهلوي مقدم رئيس ساواك در ميان دولتمردان و فرماندهان نظامي و در واقع تصميم‌گيرندگان حكومت نقش درجه اولي داشت و به ويژه شخص شاه براي وي ارج و اعتبار قابل اعتنائي قائل بود. هنگامي كه آشكار شد شريف‌امامي در مقام نخست‌وزيري، از حل بحران پيش رو عاجز مانده است،‌ ناصر مقدم شخص شاه و نيز امريكاييان را متقاعد ساخت تا نخست‌وزيري نظامي را جايگزين او سازند. ساواك در طول دوران رياست مقدم نقش درجه اولي در سركوب تظاهرات مردمي و كشتار انقلابيون در عرصه‌هاي مختلف كشور ايفا مي‌كرد. هنگامي كه به سرعت آشكار شد ازهاري نخست‌وزير نظامي هم قادر به كنترل اوضاع بحران زده كشور نيست، ناصر مقدم از سوي شاه مأمور شد تا فرد ديگري را براي بدست‌گيري اين مقام و تشكيل كابينه جستجو كند. در حالي كه قراين موجود از بحراني‌تر شدن روز افزون اوضاع حكومت حكايت مي‌‌كرد، ناصر مقدم در مشورت با محافل امريكايي و برخي رجال وابسته به حكومت و با موافقت شاه درصدد برآمد فردي از مخالفان ميانه‌رو شاه را براي بدست گرفتن زمام نخست‌وزيري متقاعد كند.در اين راستا علي اميني كه از سالها قبل مغضوب شاه بود،‌در ملاقات با مقدم و شاه شروط دشواري را براي پذيرش اين مقام پيشنهاد كرد، كه البته مورد موافقت شاه قرار نگرفت؛ و پس از آن مقدم با افرادي ديگر مانند كريم سنجابي و غلامحسين صديقي هم در اين‌باره مذاكرات متعددي به عمل آورد اما هنگامي كه اين افراد هم پيشنهاد مقدم و شاه را براي قبول پست نخست‌وزيري رد كردند، مقدم به سراغ شاپور بختيار رفت و پس از چند دوره مذاكره بختيار به پيشنهاد مقدم رئيس ساواك جواب مساعد داده و به عنوان آخرين نخست‌وزير رژيم پهلوي از شاه حكم گرفت. در تمام دوران كوتاه نخست‌وزيري بختيار،‌ مقدم رئيس ساواك ارتباط بسيار نزديكي با او داشت و جهت كنترل اوضاع بحراني كشور، كه ديگر زمام آن آشكارا از اختيار رژيم رو به زوال پهلوي خارج شده بود، البته مأيوسانه از هيچ تلاشي فروگذار نمي‌كرد.
ناصر مقدم تصور نمي‌كرد پس از پيروزي انقلاب آسيبي متوجه او شود و حتي اميدوار بود دولت بازرگان شغل و سمتي هم به او بدهد. از اين رو از كشور خارج نشد و به انتظار حوادث آتي باقي ماند. اما روند تحولات چنانكه او انتظار داشت پيش نرفت و پس از مدتي وي دستگير و راهي زندان شد. چنانكه منابع موجود نشان مي‌دهد او در زندان هم كماكان اميدوار بود به زودي رهايي يافته و نزد دولتمردان حكومت جديد ارج و قربي پيدا كند. حتي وعده مي‌داد پس از آزادي موجبات رهايي ديگر زندانيان وابسته به حكومت پهلوي كه با او هم بند بودند را نيز فراهم خواهد كرد. وي نيز مانند ساير بلندپايگان رژيم پهلوي محاكمه و به اعدام محكوم شد و در شامگاه روز 21 فروردين 1358به همراه ده تن ديگر از كارگزاران كشوري و لشكري رژيم پهلوي كه از جمله مهمترين آنان سرلشكر حسن پاكروان دومين رئيس ساواك بود، به جوخه‌ي اعدام سپرده شد.
 آرشيو مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي (اسناد ساواك).
 حسين فردوست، خاطرات ارتشبد سابق حسين فردوست: ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، جلد اول، تهران، مؤسسه اطلاعات، 1367.
 رضا گلپور، شنود اشباح، چاپ اول، تهران، انتشارات كليدر، 1381.
 مصطفي الموتي، ايران در عصر پهلوي، جلد دهم، لندن، انتشارات بكا، مهر 1370/ اكتبر 1191.
 عيسي پژمان، اثر انگشت ساواك، پاريس، ‌انتشارات ژن، 1372 ش/ 1994 م.
 روزنامه كيهان،‌ش 10680، چهارشنبه 22 فروردين 1358.
 مجموعه اسناد لانه جاسوسي امريكا، جلد اول، تهران، مركز نشر اسناد لانه جاسوسي امريكا، به كوشش دانشجويان پيرو خط امام، 1363.
 منصور رفيع‌زاده، شاهد: خاطرات منصور رفيع‌زاده، ترجمه اصغر گرشاسبي، تهران، اهل قلم، 1376.
 اكبر خليلي، گام به گام با انقلاب، تهران، حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي، 1375.
 شمس‌الدين اميرعلايي، مجاهدان و شهيدان راه‌آزادي، تهران، انتشارات دهخدا، 1358.
 مسعود بهنود، 275 روز بازرگان، چاپ اول، تهران، نشر علم، 1377.
 صادق خلخالي گيوي،‌ خاطرات آيت‌الله خلخالي، جلد اول، تهران، نشر سايه، 1379.
 محمود طلوعي، چهره‌ها و يادها: خاطراتي از گذشته، تهران، نشر علم، 1381.
 محمود طلوعي، صد روز آخر، تهران، نشر علم، 1378.
منبع:موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی